نویسنده: پی یر روسو
مترجم: حسن صفاری



 

دانش شیمی بیش از هر علم دیگری مثالهای زنده و حیرت انگیز به دست می دهد که چگونه اکتشافاتی که در دانش مطلق انجام می شوند می توانند اساس عادی ترین قسمت زندگی روزانه ی آدمی را زیر و رو سازند. در سال 1863 که برتلو Berthelot برای اولین بار توانست به وسیله ی ترکیب شیمیایی آستیلن بسازد، کدام غیب گو و ساحری، کدام نویسنده ی کتابهای خیالی علمی، می توانست پیش بینی کند که عملی از این قبیل می تواند روزی نتایج و فوایدی غیر از منافع نظری داشته باشد؟
دانشمند معمولاً در برج عاج خویش به اکتشاف و تفحص می پردازد، بدون اینکه صداها و هیاهوهای محیط خارجی را بشنود، بدون اینکه توجه به کسانی داشته باشد که منافع مادی از کار او توقع دارند و سعی می کنند با وسایلی اکتشافات او را از جهتی منحرف سازند و به جهت دیگر متوجه کنند. وی مستقیماً از رهبری الهامات شخصی خویش و منطق استدلالات علمی پیروی می کند و بدون تردید راه خطا نمی پیماید، زیرا تجربه نشان داده است که عموماً اکتشافات علمی که بیش از همه صورت ظاهر بی غرضی دارند نتایج عملی مهم و بارور به دست می دهند.
توسعه ی عظیم صنایع شیمیایی از یک قرن قبل تاکنون مثال پر جلال و ابهتی از این حکم کلی به دست می دهد. تنها کشوری که از ابتدا پیشوای این ترقی عظیم شد و به خوبی توانست صحت حکم مزبور را درک کند کشور آلمان بود. فرانسه و انگلستان و حتی ممالک متحد امریکای شمالی بعدها انگشت تحسر به دندان گزیدند و از عدم تفاهم خود دچار شرمساری شدند. خوب است سالها به عقب برگردیم و با چشم خود این استاد فرانسوی را که در اواخر قرن گذشته در دانشگاه تولوز شیمی درس می داد مشاهده کنیم. نام این استاد پول ساباتیه Paul Sabatier (1854-1941) بود و هاله ای از افتخارات بر دور سر وی قرار داشت، زیرا وی یکی از آخرین دستیاران برتلو بوده است.
پول ساباتیه اصولاً در شیمی معدنی و شیمی عمومی کار می کرد و اگر فی المثل در ایام جوانی غیب گویا ساحری برای وی چنین پیش بینی می کرد: «شما در شیمی آلی یکی از آن جمله اکتشافات اساسی خواهید کرد که موجب انقلابی در صنایع عظیم خواهند شد و آلمان با کمک این اکتشافات خواهد توانست، در نهایت اعتماد و آرامش دو جنگ بزرگ بر علیه فرانسه ترتیب دهد...» قطعاً استاد ما دچار حیرتی شدید می شد.
در یکی از ایام سال 1892 ساباتیه شنید که از اکتشافات شیمی دان انگلیسی موند Mond سخن در میان است.
این شخص موفق شده بود که اکسید دو کربن را با نیکلی که به دقت به صورت گرد ظریفی درآمده بود، در حرارت کم ترکیب کند. ساباتیه به فکر افتاد که این نوع فعل و انفعالات شیمیایی را به موارد دیگر تعمیم دهد و به این منظور همراه با شاگرد و مرید وفادار خود آبه ژان باتیست ساندرن Jean Baptiste Senderens (1856-1937) به کار پرداخت و دو نفری با صبر و حوصله ی بسیار به انجام یک سلسله تجارب پرداختند. ضمن این اکتشافات و تجارب ساباتیه توانست نمود کاتالیز را با دقت بسیار توجیه کند و معلوم دارد که به چه دلیل بعضی اجسام بدون اینکه در فعل و انفعال شرکت داشته باشند موجب انجام این فعل و انفعالات می شوند و آنگاه نمود مهم ئیدروژن کاتالیتیک را کشف کرد.
حضور برخی فلزات در فعل و انفعالات شیمیایی موجب می گردد که میزان ئیدروژن موادی که در آن شرکت دارند افزایش یابد و فی المثل به این طریق اتیلن (C2 H4) تبدیل به اتان (C2 H6) Ethane می شود. این کشف مهم فصل جدیدی در دانش مطلق باز می کرد و همکاران ساباتیه در اهمیت و ارزش بسیاری که برای آن قائل شدند راه خطا نپیمودند، زیرا دانشمند استاد شهر تولوز موفق به اخذ جایزه ی نوبل سال 1912 گردید.
این حوادث در اوایل قرن اخیر روی دادند و آن دورانی است که ما فرانسویان عموماً آن را «عهد زیبا» می نامیم و حال آنکه دوران مزبور با وجود این نام گذاری در نتیجه ی انحرافات پر سر و صدای گییوم دوم قیصر آلمان دوران آشفته ای بوده است.
بعد از حادثه ای که در شهر طنجه (1) روی داد قیصر همواره تعمد داتش که در تمام خاک اروپا بوی ناخوشایندی از باروت به مشام خلایق برسد. ذوق به ماجراجویی همواره او را تحریک به حادثات می کرد اما وی نمی خواست جز با اعتماد و اطمینان کامل شروع به اقدام کند. چه فایده دارد که عازم جنگی بر علیه فرانسه گردد و حال آنکه قبلاً تمام مهمات لازم را برای پیشرفت این جنگ آماده نداشته باشد و به خصوص از لحاظ توپ و مواد منفجره ذخیره ی کافی موجود نباشد؟ از لحاظ توپ وی خاطری کاملاً آسوده داشت زیرا مؤسسه ی نیکوی او به نام کروپ بیش از احتیاج وی محصول به دست می داد اما از لحاظ مواد منفجره هنوز کاملاً اطمینان خاطر نیافته بود. برای تهیه ی مواد منفجره، غیر از قطران، اسید ازتیک کافی لازم است و برای تهیه ی اسید ازتیک احتیاج به نیترات های شیلی داشتند که در عین حال به منزله ی کود شیمایی نیز به کار می رفته است. مشکل قضیه در این بود که به محض شروع جنگ به طور قطع راه شیلی به روی آلمان قطع می شد و واردات نیترات به کلی از بین می رفت. نتیجه: می بایست از دانشمندان و شیمی دانهای آلمانی درخواست کرد که به نحوی خود را از این نیترات ها بی نیاز سازند.
یکی از بزرگترین شیمی دانهای آلمانی به نام فریتز هابر Fritz Haber (1868-1964) که استاد دانشگاه کارلسروهه (2) Carlsruhe بود راهی را که ساباتیه نادانسته پیش پای او گذاشته بود تعقیب کرد و در سال 1910 روش هیدروژن یافتن به وسیله ی کاتالیزور را در مورد ازت به کار برد و به این طریق موفق به تهیه ی آمونیاک مصنوعی گردید. سرچشمه ی ازت و بنابراین وسیله ی تهیه ی اسید ازتیک به دست آمده بود. این اکتشاف وسیله ای به دست می داد که از نیترات های شیلی دست بشویند و می توانست به خوبی مبداء ایجاد صنایع تهیه ی مواد منفجره گردد، آن چنان صنعتی که فقط به خود متکی باشد و از عوامل خارجی بی نیاز... و به این طریق راه برای اعلام جنگ سال 1914 باز شد.
هابر که در سال 1919 برنده ی جایزه ی نوبل شیمی شد از طرف قیصر مورد تشویق فراوان قرار گرفت و اجر و زحمات خود را دریافت داشت. به دستور قیصر در سال 1911 او را به برلن احضار کردند و سال بعد به سمت مدیر «انستیتوی قیصر ویلهلم برای شیمی فیزیک» Kaiser Wilhelm Institut fur Physikalische Chemie معین شد. ویلهلم دوم به خوبی می دانست که باید دانشمندان را تشویق کرد و این کار را انجام می داد، برخلاف جانشین خود آدولف هیتلر که از این نکته غافل بود و از جمله در سال 1934 هابر را واداشت که جلای وطن اختیار کند.
بار دیگر اکتشاف ساباتیه مبداء اختراع بنزین مصنوعی به وسیله ی دو تن دیگر از شیمی دانهای بزرگ آلمانی شد.
فریدریش برژیوس Fridrich Bergius(1884-1949)، که نیز پاداش خود را از هیتلر به صورت تبعید و جلای وطن دریافت کرد، در سال 1925 به فکر افتاد که عمل ئیدروژن دادن را در مورد زغال به کار برد. در سال 1927 اولین کارخانه را در مرسبورگ Mersebourg تأسیس کردند و هر ماه در این محل 1000 تن بنزین مصنوعی تهیه می شد تقریباً مقارن با همین اوقات هانس فیشر Hans Fischer (1881-1945) روش دیگری برای این منظور به کار برد و اساس آن این بود که اکسید دو کربن را در معرض اثر ئیدروژن قرار دهند و به این تدبیر اکسیژن آن را بگیرند.
این دو ابداع را می توان دو حادثه ی عظیم صنعتی دانست که در عین حال که کشور آلمان را از ورود بنزین خارجی بی نیاز ساختند، نقشه های پرخاش جویانه ی پیشوایان حزب نازی آلمان را مورد تشویق و حمایت قرار دادند زیرا در سال 1944 نصف مصرف بنزین آلمانی، یعنی متجاوز از شش میلیون تن، از راه تهیه ی بنزین مصنوعی به دست می آمد و برای این کار در تمام خاک آلمان دوازده کارخانه روش برژیوس و هشت کارخانه روش فیشر را به کار می برده اند.
گذشته از همه ی اینها مگر نه این ا ست که اکتشاف ساباتیه، امروزه مبداء تعداد بیشماری از فنون مختلف دانش شیمی است؟ از قبیل تهیه ی متانول Methanol، روش تقطیر متوالی نفت خام که آن را کراکینگ Cracking می نامند، تولید کائوچوی مصنوعی، تهیه ی مواد پلاستیک و روش تولید منسوجاتی که با عمل ترکیب بدست می آیند.
اگر این نکته ی عبرت انگیز صحت دارد که پیدایش دو جنگ جهانی بستگی به توفیق عکس العملی با روش کانالیتیک داشته است، این موضوع نیز کمتر از آن صاحب اعتبار نیست که قسمت بسیار مهمی از زندگی روزانه ی ما در داخل صحنه هایی می گذرد که همه ی مواد و اسباب و وسایل آن، یا قسمت اعظم آنها، از برکت همین فعل و انفعال بدست آمده است اما باز هم نکته ی حیرت انگیزتری قابل تذکار است: مگر نه چنین است که یکی از اکتشافات شیمی خالص موجب گردید که ملتی تشکیل شود و قومی از قرنها سرگردانی و خفت رهایی یابد؟
در سال 1915 صنعتگران انگلیسی که مسئول تهیه ی مواد منفجره بودند گرفتار سرگردانی شدیدی شدند. از آن جا که دیگر نمی توانستند از آلمان استون خریداری کنند، مجبور بودند که با هر وسیله ای که در اختیار ایشان قرار داشت جسم مزبور را تهیه کنند و به تدریج خرابی جنس محصولی که به دست می آمد آثار وخیم خود را هویدا می ساخت به طوری که از کیفیت و تأثیر توپخانه ی انگلیسی روز به روز کاسته می شد. می بایست به هر وسیله که ممکن شود و با نهایت تعجیل خود را از این وضع ناهنجار که ممکن بود آنان را دچار مهلکه کند خلاص سازند. در این هنگام ناگهان انگلیس ها متوجه شدند که بهترین و لایقترین شخصی که می تواند ایشان را از این ماجرا خلاص کند ساکن شهر منچستر و در اختیار ایشان است. این شخص شیمی دان نامی شعیم وایزمان Chaim Weizmann (1874-1952) و از نژاد یهودی بود، و به همین دلیل مجبور شد از مسقط الرأس خود، کشور روسیه، که در آن نسبت به این قوم ظلم و اجحاف فراوان می شد و تظاهرات عمومی علیه یهودیان انجام می گرفت خارج شود و در انگلستان ساکن گردد. وایزمان را به اداره ی امیر البحری انگلستان دعوت کردند و آزمایشگاه و همه ی وسایل لازم را در اختیارش قرار دادند و چند ماه بیشتر طول نکشید که مشکل مزبور حل شد. طبق اظهار شخص لوید جورج (3) Lioyd George وایزمان «قشون بریتانیایی را در بحرانی ترین لحظه به وضع قاطع نجات داد» و هنگامی که خواستند او را تشویق کنند و اجر و مزدی به او بپردازند، دانشمند از قبول آن خودداری کرد و نه عنوان خواست و نه حقوق و عطایا و فقط یک درخواست داشت و بس «فلسطین را به ملت من باز دهید» چند روز بعد از آن تاریخ بالفور (4) Balfour اعلام می داشت که ممکن است یهود بتوانند وطن دوران عتیق خود را بازیابند. به این طریق، سی سال بعد از آن تاریخ، شعیم وایزمان به سمت اولین رئیس جمهور کشور جدید اسرائیل انتخاب شد.

پی نوشت ها :

1- شهر طنجه بندر مراکش واقع در کنار تنگه ی جبل الطارق است. حادثه ای که از آن گفتگو می شود نطق پر سر و صدایی است که در ماه مارس سال 1905 در این شهر به وسیله ی ویلهلم دوم امپراطور آلمان ایراد شد و سخت فرانسه را مورد حمله قرار داد و در نتیجه ی آن روابط فرانسه و مراکش تیره گشت و تا سال 1906 که کنفرانس الجزیره تشکیل یافت و موجب آشتی مجدد در کشور شد تیرگی مزبور باقی بود. «یادداشت مترجم»
2- کارلسروهه شهر صنعتی آلمان واقع در ناحیه ی رن است که در کنار جنگلهای سیاه قرار داد و جمعیت آن 220 هزار می باشد. «یادداشت مترجم»
3- دیوید لوید جورج (1944-1863) مرد سیاسی انگلیسی و از رؤسای حزب لیبرال آن کشور بود که در دوران جنگ اول بین المللی وزیر جنگ بود و در آخر جنگ کابینه ای ائتلافی با سایر احزاب انگلستان تشکیل داد. لوید جرج از مهمترین شخصیت های سیاسی انگلستان مابین دو جنگ بین المللی محسوب می شود. بعد از پایان جنگ اول نفوذ او بیش از هر عضو دیگر در انعقاد معاهده ی ورسای مؤثر واقع شد. «یادداشت مترجم»
4- آرتور جیمز کنت دوبالفور (1930-1848) مرد سیاسی انگلیسی و از پیشوایان محافظه کار است که مابین سالهای 1900 و 1905 نخست وزیر انگلستان و از 1916 تا 1919 وزیر خارجه بوده است. «یادداشت مترجم»

منبع: روسو، پی یر، تاریخ صنایع و اختراعات، حسن صفاری، تهران: امیر کبیر، چاپ هشتم، 1390.